Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5667 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ramp
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
transit area
U
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhauls
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
unmounted
U
سوار نشده پیاده
pickup man
U
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
disembarkation
U
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
dismountable pack
U
بسته قابل پیاده سازی
detrain
U
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
overhaul
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul
U
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
to ride and tie
U
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
ethernet
U
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
cavalry
U
سوار نظامی سوار اسبی
grenadier
U
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
modulate
U
سوار کردن
mounts
U
سوار کردن
assembled
U
سوار کردن
modulates
U
سوار کردن
rig
U
سوار کردن
modulating
U
سوار کردن
assembles
U
سوار کردن
fabricate
U
سوار کردن
mount
U
سوار کردن
fabricating
U
سوار کردن
rigs
U
سوار کردن
take up
U
سوار کردن
fabricates
U
سوار کردن
enchase
U
سوار کردن
rigged
U
سوار کردن
fabricated
U
سوار کردن
assemble
U
سوار کردن
horse guards
U
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jig
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
assembles
U
سوار کردن قطعات
modulate
U
سوار کردن موج
to give somebody a ride
U
کسی را سوار کردن
rodeo
U
سوار کاری کردن
rodeos
U
سوار کاری کردن
take on
U
مسافر سوار کردن
setting up
U
سوار کردن جاانداختن
sets
U
سوار کردن جاانداختن
pick up
U
سوار کردن مسافر
set
U
سوار کردن جاانداختن
assembled
U
سوار کردن قطعات
staging
U
سوار کردن جا دادن
embarking
U
درکشتی سوار کردن
embarked
U
درکشتی سوار کردن
modulates
U
سوار کردن موج
assemble
U
سوار کردن قطعات
modulating
U
سوار کردن موج
setting up apparatus
U
دستگاه سوار کردن
embark
U
درکشتی سوار کردن
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
imbark
U
در کشتی سوار کردن
install
U
سوار کردن جادادن
installs
U
سوار کردن جادادن
embarks
U
درکشتی سوار کردن
entrain
U
سوار کردن کشیدن
to give somebody a lift
U
کسی را سوار کردن
mounting
U
سوار کردن وسایل
installing
U
سوار کردن جادادن
secondary landing
U
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
remounts
U
برگشتن دوباره سوار کردن
assemblages
U
انجمن عمل سوار کردن
erecting
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
mounting
U
اسباب سوار شدن یا کردن
remounting
U
برگشتن دوباره سوار کردن
assemblage
U
انجمن عمل سوار کردن
erects
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
remount
U
برگشتن دوباره سوار کردن
erected
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
erect
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
remounted
U
برگشتن دوباره سوار کردن
disassembly order
U
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
dismantled
U
پیاده کردن
unset
U
پیاده کردن
demodulation
U
پیاده کردن
dismantle
U
پیاده کردن
disassemble
U
پیاده کردن
take down
U
پیاده کردن
dismounting
U
پیاده کردن
disembark
U
پیاده کردن
disembarked
U
پیاده کردن
disembarks
U
پیاده کردن
set down
U
پیاده کردن
disembarking
U
پیاده کردن
dismounts
U
پیاده کردن
dismantles
U
پیاده کردن
dismount
U
پیاده کردن
dismantlement
U
پیاده کردن
dismantling
U
پیاده کردن
To pick up a passenger.
U
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
pedestrianised
U
پیاده روی کردن
dismantle
U
پیاده کردن موتور
dosmount command
U
فرمان پیاده کردن
setting out
U
پیاده کردن نقشه
setting out
U
پیاده کردن مسیر
To implement a project.
U
طرحی را پیاده کردن
dismantling
U
پیاده کردن موتور
dismantled
U
پیاده کردن موتور
disassembly
U
پیاده کردن موتور
staking
U
پیاده کردن مسیر
pedestrianize
U
پیاده روی کردن
pedestrianizing
U
پیاده روی کردن
pads
U
پیاده سفر کردن
pedestrianizes
U
پیاده روی کردن
pad
U
پیاده سفر کردن
pedestrianized
U
پیاده روی کردن
dismounts
U
پیاده کردن یا شدن
dismount
U
پیاده کردن یا شدن
dismounting
U
پیاده کردن یا شدن
dismantles
U
پیاده کردن موتور
pedestrianises
U
پیاده روی کردن
pedestrianising
U
پیاده روی کردن
piggybacks
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
port of embarkation
U
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
piggyback
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
the setting of a gem
U
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
cavalry man
U
سوار در سوار نظام
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
dismantled
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismount
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounts
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantle
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
walk
U
گردش کردن پیاده رفتن
walks
U
گردش کردن پیاده رفتن
walked
U
گردش کردن پیاده رفتن
dismantles
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantling
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
disassembly order
U
روش پیاده کردن وسیله
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
assembly
U
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
piggyback
<idiom>
U
روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
debarkation
U
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
disassemble
U
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
terminals
U
محل پیاده وسوار کردن بارها
terminal
U
محل پیاده وسوار کردن بارها
removal
U
از بین بردن برداشتن پیاده کردن
assembled
U
سوار کردن گردهمایی کردن
mounts
U
قنداق سوار کردن بر پا کردن
assemble
U
سوار کردن گردهمایی کردن
assembles
U
سوار کردن گردهمایی کردن
mount
U
قنداق سوار کردن بر پا کردن
to give one a lift
U
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
rail loading
U
سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
roll on roll off
U
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
air landing
U
پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
tramp
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
tramps
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
administrative landing
U
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
peg out
U
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
roll on roll off
U
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
take to pieces
U
پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
floppy discs
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
doctrine
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
Recent search history
Forum search
1
frangible
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
some services are not in full force
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com